مقدمه:
توهم یکی از پیچیده ترین پدیده های روانی است که در نقطهی تلاقی میان واقعیت و خیل شکل میگیرد. انسان در مسیر شناخت خود و جهان اطرافش، گاه ناخودآگاه به برداشتهایی دست میزند که با واقعیت فاصله دارد؛ یکی از این برداشتهای نادرست، توهم خودبزرگبینی است. این توهم، هنگامی رخ میدهد که فرد خود را بزرگتر، مهمتر یا برتر از آنچه هست تصور کند؛ حالتی که نهتنها ارتباط سالم با دیگران را مختل میکند، بلکه مانع از رشد درونی و خودآگاهی نیز میشود.
در این مقاله، ابتدا با مفاهیم پایهای «توهم» و «تخیل» آشنا میشویم و سپس به تعریف و تحلیل توهم خودبزرگبینی میپردازیم. در ادامه، با مرور تعدادی از نظرات بزرگان و اندیشمندان عرصه علوم رفتارشناسی به بررسی آثار منفی این پدیده بر روابط انسانی و روان فرد پرداختهایم و تلاش کردهایم نشان دهیم چگونه با بهرهگیری از تخیل همدلانه (یعنی توانایی تصور کردن خود در جایگاه دیگری) میتوان گامی مؤثر در اصلاح این الگوی رفتاری برداشت. همچنین، به این نکتهی ظریف پرداختهایم که مبارزه با توهم خودبزرگبینی نباید ما را به ورطهی توهم خودکوچکبینی بکشاند؛ چرا که افراط در هر دو سوی این طیف، به از دست دادن تعادل روانی و تضعیف اعتماد به نفس منجر میشود.
بخش اول : مبانی اولیه
تعریف توهم
در حالت توهم؛ انسان برای پرهیز از رویارویی با واقعیات ناخوشایند و دردناک؛ ناخودآگاه آنچه واقعی نیست را واقعی می پندارد و بعد برای واقعیات توهم آمیزی که خود آن ها را ساخته است؛ دلیل تراشی می کند. در تعریف دیگر می توان گفت: توهم مبتنی بر آمال و آرزوهای موهوم است: نه بر مبنای واقعیت های مشاهده شده و نه بر اساس استدلال های منطقی. همچنین انسانی که دچار توهم است؛ ناخودآگاه دچار استدلالهای مغالطه آمیز می شود (مثلا) چون دوست دارم پدیده X وجود داشته باشد؛ پس وجود دارد و یا این که چون دوست ندارم پدیده Y وجود داشته باشد پس وجود ندارد
نتیجه: انسان متوهم در دنیای ذهنی خودش غرق شده و ارتباط خودش را با واقعیت از دست داده است.
تعریف تخیل
در فرآیند تخیل؛ انسان آگاهانه چیزی را تصور می کند که قبلا در عالم واقع آن را ادراک و احساس نکره است
مثال: یک فرد پولدار پشت اتومیبل گران قیمت خود پشت چراغ قرمز در حال کنترل پیام های خود است و متوجه سبز شدن چراغ نمی شود. در این حالت رانند پشت سر او با بوق های ممتد (رفتاری توهین آمیز و غیر طبیعی) به او هشدار می دهد. راننده پولدار زمانی که می بیند راننده پشت سر یک راننده تاکسی است: با استفاده از قدرت تخیل؛ خودش را جای راننده تاکسی قرار می دهد و با خود می گوید: امرار معاش با ساعت ها رانندگی در این شهر شلوغ خیلی سخت هست. راننده پولدار به او حق می دهد و در واقع: با استفاده از قدرت تخیل خود: خودش را در جایی قرار می دهد که هرگز نبوده و می تواند درد و رنج فرد دیگر را درک کند.
- در اینجا شخص وارد فرآیند تخیل شده است
- در این حالت: فرد آگاهانه موقعیتی را تصور کرده که هرگز آن را تجربه نکرده است
نکته: قدرت تخیل و میزان بکارگیری آن در افراد گوناگون به یک اندازه وجود ندارد. هر چقدر انسان قدرت تخیل بیشتری داشته باشد و بیشتر آن ار بکار گیرد:
- بیشتر می تواند حال و هوای دیگران را درک کند
- بیشتر به باورها، خواست ها و هیجانات دیگران آگاهی پیدا می کند
- کنش ها و واکنش های آن ها را بهتر می فهمد
- خودش را بیشتر در لذت ها و رنج دیگران سهیم می داند.
مثال دیگر در موضوع تفاوت حقوق زن و مرد است: مرد با قدرت تخیل خود می تواند تصور کند که اگر زن بود و از حقوق اجتماعی محروم و یا به خاطر برخی موارد غیر انسانی مجازات می شد؛ چه حال و هوایی داشت؟! و این بی عدالتی تا چه میزان او را اذیت می کند.
آشنایی با اندیشه های Simon Weil (فیلسوف و عارف قرن بیستم)
توهم به معنی بریدن از واقعیت؛ ریشه تمام مفاسد، بدی ها و گناهان انسان است.
او به ویژه؛ توهم خود بزرگ بینی را از ویرانگر ترین و شر برانگیز ترین توهمات می دانست
تعریف مفهوم توهم خودبزرگ بینی
- من در مرکز عالم قرار گرفتم.
- زمین و آسمان و هر آنچه در آن است؛ برای من آفریده شده است
- من شخصا از دیگران برتر و مهم تر هستم
- من همیشه بر حقم و مخالفانم همیشه بر باطل هستند
- خطاهای من همیشه توجیه پذیر و بخشودنی و خطاهای دیگران همیشه توجیه ناپذیر و نا بخشودنی است
اگر من ادعا کنم که دین و فرهنگ من از همه ادیان و فرهنگ ها بهتر است و یا نژاد من از همه نژاد ها برتر است؛ دچار توهم خود بزرگ بینی (Self-conceit illusion) شده ام.
تجربیات بشر نشان داده که چگونه توهم خود بزرگ بینی انسان ها را از هم دور کرده و موجب بروز فاشیزم، جنگ و فجایع انسانی شده است.
آشنایی با اندیشه های خانم “Iris Murdock” فیلسوف و رمان نویس قرن بیستم
ایشان هم به تبع خانم “سیمون ری” معتقد بود که توهم خود بزرگ بینی دشمن واقعی اخلاقی زیستن است.
برخی ویژگی افراد خود بزرگ بین که دچار توهم خود بزرگ بینی هستند را در ادامه آورده ایم:
- تمام توجه فرد به خودش معطوف باشد و به دنیای پیرامون خودش توجهی نداشته باشد
- نسبت به حیوانات و محیط زیست بی تفاوت باشد
- وجود انسان های دیگر را نادیده بگیرد و برای نیازها، خواسته ها و درد و رنج آن ها ارزشی قایل نباشد
خانم “آی ریس مرداک” به نکته دیگری هم در این خصوص اشاره می کند:
همان گونه که توهم مانع اصلی برای اخلاقی زیستن است، تخیل قدرتمندترین و سازنده ترین نیروی ذهن برای زیست اخلاقی است.
توهم انسان را از واقعیت دور و تخیل انسان را به واقعیت نزدیک می کند و انسان از قدرت تخیل؛ نه برای گریختن از واقعیت بلکه برای برای پیوستن به واقعیت استفاده می کند.
نتیجه
1- در قلمرو اخلاق؛ توهم نقش منفی و تخیل نقش مثبت و سازنده دارد.
2- بر اساس اندیشه های خانم ها Iris Murdock & Simon Weil ؛ برای اخلاقی زیستن بایستی دایره توهمات خودمان را کوچک و کوچکتر کنیم و داره تخیل خود را وسیع تر کنیم
آشنایی با اندیشه های خانم “Hannah Arendt”: فیلسوف آلمانی تبار قرن بیستم
ایشان صحت این دو نظریه را تایید می کند. او درباره آدولف آیش من (افسر عالی رتبه نازی که هزاران یهودی را در اردوگاه های کار اجباری به قتل رساند) می گوید: دو علت اصلی اقدامات جنایت کارانه و هولناک آیش من به شرح زیر است:
1- توهم زدگی: ایشان از واقعیت های جهان به دور بود و اوهام مابعدالطبیعی تمام زندگی او را فرا گرفته بود
2- فقدان قدرت تخیل: ایشان نمی توانست درد و رنجی عظیمی را که قربانی های او تحمل می کردند را درک کند. این درد و رنج ها برایش محسوس، واقعی و ملموس نبود.
نتیجه: در فلسفه ها آرنت: 2 عامل توهم زدگی و نبود قدرت تخیل موجب بریدن از واقعیت و نابودی وجدان و اخلاق است.
تعریف مفهوم توهم خود کوچک بینی
حالتی است که انسان در درون خودش دچار باورهای تحقیر آمیز و نادرست شده باشد.
آشنایی با اندیشه های آقای “Alfred Adler” و مفهوم “عقده حقارت”
نکته: در حوزه رفتارشناسی و روانکاوی؛ نخستین بار آقای Alfred Adler مفهومعقده حقارت را مطرح کرد و بعدها افرادی چون “پیاژنت”، “زیگموند فروید” و “کارل یونگ” هم در مورد آن بحث کردند.
مثال: فیل قدرتمندی که از کودکی پای او را با ریسمان نازکی می بندند. در واقع؛ این فیل از دوران کودکی دچار یک باور غلط شده است و آن توهم خود کوچک بینی است.
- باورهایی که قدرت آن از هر زنجیر و طنابی قوی تر است.
- باورهایی که به انسان می گوید: تو مستحق آزادی، حق انتخاب سرنوشت و تعیین مسیر زندگی خودت نیستی
- این توهم اولیه که به صورت پژواکی در ذهن انسان مدام می چرخد و دایم به او می گوید که تو قادر به انجام بسیاری از کارها نیستی.
- این باورهای نهادینه شده در درون انسان ها؛ همواره آن ها را از هر تلاشی برای تغییر شرایط (اعم از فردی و اجتماعی) باز می دارد
- توهم خود کوچک بینی موجب می شود که ما انسان ها خودمان را از زندگی که استحقاق آن را داریم محروم کنیم
- توهم خود کوچک بینی مانند طنابی است که ما را در اسارت خود در می آورد و تا زمانی که طناب را پاره نکنیم؛ ذهنیت ما عوض نخواهد شد
سئوال: چگونه می توان از شر باورهای نهادینه شده خلاص شد (طناب را پاره کرد)؟
در ابتدا باید نسبت به باورهای خودمان شکاک باشیم و هر چند وقت یکبار درستی و نادرستی آن ها را مورد ارزیابی و سنجش قرار دهیم
آشنایی با اندیشه های اقای Rene Descartes
آقای دکارت معتقد بود: ذهن انسان مانند یک سبد سیب است که در آن سیب های سالم در کنار سیب های گندیده وجود دارد. در این تمثیل: سیب ها همان باورهای ما هستند. بایستی هر چند وقت یک بار سیب ها را از سبد بیرون بیاوریم و سلامت آن ها را مورد سنجش قرار دهیم
بر اساس تمثیل دکارت؛ توهم خود بزرگ بینی، همانند توهم خود کوچک بینی؛ یکی از همان سیب های گندیده است. باورهای نادرستی که اگر دقیق شناسایی و ریشه کن نشود؛ در زندگی انسان تاثیر ویرانگری خواهد داشت.
اکثر انسان ها در دوران کودکی؛ ماجراجو، شجاع و ریسک پذیرند. رویاهای کودکانه دارند و باور دارند که می توانند آن رویاها را محقق کنند. اما با گذر زمان؛ این جهان بینی زیر گرد و غبار هیجانات رنج و آزار محو می شود و جهان بینی دیگری جای آن را می گیرد:
- شرم و خجالت؛ جای بی پروایی را می گیرد
- تمایل هم رنگ جماعت بودن؛ جایگزین تمایل به بی نظیر بودن می شود
- ترس جایگزین شجاعت و احتیاط جایگزین ریسک پذیری می شود
این ها؛ همان طناب هایی هستند که به مرور زمان ذهن ما را به بند می کشند و در این میان: خانواده ها، معلمان و جامعه (چه با نیت خیر و چه با نیت شر) سهیم هستند
مثال: کودکی که قرار است از طرف مدرسه با هم کلاسی های خودش به مسافرت برود؛ خودش در حد توانش چمدان خودش را بسته اما مادرش از سر دلسوزی؛ چمدان او را باز می کند، همه وسایل را بیرون می ریزید، لباس های انتخابی کودک را بیرون می آورد و لباس هایی را که خودش صلاح می داند؛ جایگزین می کند و چمدان را خیلی مرتب تر می بندد. همین کودک بزرگ می شود و در مرحله انتخاب رشته دانشگاهی است. مجدد والدین از سر دلسوزی دخالت می کنند. همان فرد بعد از چند سال با فرد دیگری آشنا می شود. باز هم والدین دخالت می کنند و مورد مناسب از نظر خودشان را معرفی می کنند.
به این صورت است که توهم خود کوچک بینی شکل می گیرد و به مرور مانند طنابی محکم به دور قابلیت و توان فرد پیچیده می شود.
به تدریج این تصور و باور غلط در فرد ایجاد می شود:
- خودش قادر به تصمیم گیری نیست و دیگران باید برای او تصمیم بگیرند
- اشتباه کردن خیلی چیز بدی است و همیشه همه چیز باید عالی باشد
- همیشه باید بهترین تصمیم را گرفت اما این من نیستم که می دانم بهترین تصمیم کدام است
نتیجه: ما انسان ها همواره با باورهای غلط زندگی می کنیم که یا از ابتدا غلط بودند و یا این که در زمان خودشان غلط نبودند اما امروزه دیگر کاربری ندارند اما ما هنوز با همان باورها زندگی می کنیم.
ویژگی های کلی افرادی که دچار توهم خود کوچک بینی هستند
این افراد احساس می کنند:
- به اندازه کافی باهوش نیستند
- قابل اعتماد نیستند
- به اندازه کافی دوست داشتنی نیستند
- مستحق آنچه دارد؛ نیستند
این همان طناب های توهم خود کم بینی هستند که ما را از حرکت باز می دارند و جلو پیشرفت ما را می گیرند
در زمینه شغلی:
بسیاری از افراد از کار و درآمدشان راضی نیستند؛ اما بر اساس توهم خود کوچک بینی احساس می کنند: شایستگی و استحقاق بیشتر از این را ندارند و لایق تغییر و تحول نیستند.
در زمینه روابط احساسی:
بسیاری از افراد بر اساس یک توهم خود کوچک بینی احساس می کنند که لایق یک رابطه خوب و آرامش بخش نیستند. این افراد حتی زمانی که با یک فرد سادیستیک، آزارگر و پرخاشگر وارد رابطه می شوند، باز هم رابطه را ادامه می دهند و امیدوارند که اگر لذت بخش نیست؛ لااقل خیلی عذاب آور نباشد.
بررسی سیر اثر بخشی از منظر رفتار شناسی:
باورهای انسان بر جهان بینی او اثر می گذارد و جهان بینی انسان بر تصمیمات ، رفتار و عملکرد او تاثیرگذار است و عملکرد انسان واقعیت های زندگی او را می سازد.
جهان انسانی که دچار عقده خود کوچک بینی است: روز به روز کوچکتر می شود
شرح یک پژوهش
صورت شرکت کنندگان را با یک زخم چندش آور گریم می کردند و سپس در حالی آن ها را به جلسه مصاحبه می فرستادند که در لحظه آخر (بدون خبر شرکت کننده) گریمور؛ زخم را از صورت فرد برمی داشت (فرد با صورت طبیعی خودش در مصاحبه شرکت می کرد در حالی که از آن خبر نداشت):
نتیجه: همه مصاحبه شوندگان (علی رغم صورت عادی) معتقد بودند که مصاحبه کننده با دیدن صورت آن ها دچار حالت چندش شده است و فضای مصاحبه (Interviewee & interviewer) به شدت تحت تاثیر زخمی بوده که هرگز وجود نداشته.
توهم وجود یک زخم چندش آور بر روی صورت موجب می شود:
- رفتار و واکنش فرد در یک مسیر پیش داوری قرار گیرد
- نسبت به واکنش مصاحبه کننده دچار یک خطای شناختی بسیار عمیق شود
- حتی توهم ناخوشایند فرد نسبت به خودش؛ باور ناخوشایندی را در طرف مقابل به وجود آورد.
این که ما چه تصوری نسبت به خودمان داریم؛ رفتار ما را به گونه ای شکل می دهد که در یک مسیر اثر بخشی و اثر پذیری دو سویه؛ بر باور طرف مقابل هم اثر متقابل بر جای می گذارد.
نکته: توهم خود کوچک بینی در میان انسان ها فاصله ایجاد می کند. مثال: زمانی که در یک رابطه عاطفی؛ مرد بر اساس توهم خود کوچک بینی و ترس از ناتوانی در پاسخ به احساسات طرف مقابل، رابطه را متوقف می کند و در مقابل؛ زن می اندیشد؛ چون کامل نبوده و نتوانسته نظر و احساس مرد را برانگیخته کند، مورد بی مهری و بی توجهی قرار گرفته است.
مثال دیگر مدل ها و مانکن ها هستند: بسیاری از مانکن ها علی رغم فیزیک بسیار مناسب و خاص؛ اصلا از خودشان احساس رضایت ندارند. این افراد در توهمات خود کوچک بینی خود به اندازه کافی زیبا و عالی نیستند.
انسانی که دچار توهم خود کوچک بینی شده باشد:
- عزت نفس و حرمت نفس خودش را از دست می دهد
- شدید محتاط و محافظه کار می شود
- خودش را از اجتماع جدا می کند
- خودش را از داشتن یک زندگی اصیل محروم می کند
- از ترس این که کارهایش عیب و نقص داشته باشد؛ دست به هیچ کاری نمی زند
- دچار تناقض می شود چون از یک طرف کمال گرا است و از طرف دیگر به شرایط نامطلوب زندگی خودش رضایت می دهد
- از شکست می ترسد. غافل از این که انسان از شکست خودش درس می گیرد و بزرگ می شود
- تلاش و مبارزه نمی کند چون با خودش می گوید: چه فایده ای دارد من که شکست می خورم.
بخش دوم: بررسی نقش ها
بررسی نقش تخیل در اخلاق
درد و رنج و لذت و خوشی که در یک پدیده نصیب فرد می شود؛ به مقدار زیاد به عواطف، باورها و خواسته های او ارتباط دارد. چه بسا؛ اگر این باورها متفاوت بودند؛ رویدادهایی که برای فرد درد و رنج تحمل می کند؛ دیگر رنج آور نبوده و یا حتی خوشایند هم خواهد بود و یا برعکس
مثال: در بازی فوتبال اگر من طرفدار تیم A باشم؛ از برد آن تیم خوشحال می شوم. در حالی که اگر طرفدار تیم B باشم از برد تیم A ناراحت می شوم.
نتیجه: یک رویداد ممکن است در فردی رنج و درد و در فرد دیگر لذت و خوشی ایجاد کند. زمانی که ما با یک پدیده مواجه می شویم؛ از میزان لذت و خوشی و یا درد و رنج آن آگاه هستیم. چون باورها، احساسات و هیجانات من در دورنم وجود دارد.
در نهایت: درد و رنج و یا لذت و خوشی ناشی از یک رویداد؛ چیزی جز برآیند تمام این مولفه ها نیست
اما من از میزان درد و رنج و لذت و خوشی که همان رویداد در دیگری ایجاد می کند آگاه نیستم. زیرا باورها، خواست ها و عواطف دیگری در من وجود ندارد. مگر این که من بتوانم با قدرت تخیل؛ خودم را در پوسته فرد دیگر قرار دهم. یعنی خودم را دارای باورها، خواست ها و عواطف او تصور کنم. به تعبیر دیگر؛ با بکار گیری قدرت تخیل می توانیم تصور کنیم که در یک رویداد –علی القاعده- چه میزان از درد و رنج و لذت و خوشی عاید دیگری می شود. بنابراین؛ هر چه نیروی تخیل در فرد بیشتر باشد و بیشتر آن را بکار گیرد؛ همزاد پنداری و احساس یگانگی در فرد شدیدتر می شود. درد و رنج و لذت و خوشی دیگران برای فرد ملموس تر و محسوس تر می شود. به عبارت دیگر؛ احساس همزاد پنداری و احساس یگانگی با دیگران از هیچ فرآیندی به جز تخیل حاصل نمی شود.
نکته: یکی از مهم ترین کاربردهای هنر و ادبیات تقویت احساس تخیل آدمی است: زمانی که شما رمان می خوانید، فیلم می بینید و یا با تئاتر می روید؛ قدرت تخیل و احساس همزاد پنداری شما به شدت تقویت می شود. در نهایت اینکه همزاد پنداری شرط لازم برای رفتار درست اخلاقی نسبت به دیگران است: فرد اگر بخواهد رفتار درست اخلاقی داشته باشد؛ باید بتواند به کمک قدرت تخیل (و ورود به فضای ذهنی همزاد پنداری) خود را در جای دیگران قرار دهد وسعی کند درد و رنج و لذت و خوشی دیگران را بفهمد. بنابراین برای این که عمل فرد از نظر اخلاقی درست باشد؛ باید سعی کند در مقابل کسانی که عمل او بر آن ها تاثیر می گذارد، همزاد پنداری کند.
من نمی توانم خودم را مرجع در نظر بگیرم و میزان عواطف، باورها و خواست های دیگران را با ترازوی خودم بسنجم.
شرح قاعده زرین در قلمرو اخلاق
قاعده زرین اخلاق می گوید: با دیگران به گونه ای رفتار کن که اگر در شرایط آن ها بودی؛ دوست داشتی با تو آن گونه رفتار کنند و برعکس: با دیگران آن گونه رفتار نکن که اگرد در شرایط آن ها بودی دوست نداشتی با تو آن گونه رفتار کنند. این مهم ترین و دیرینه ترین اصل اخلاق است.
نکته: اما مهم این است که هیچ کدام از ما جای دیگری نیستیم. بنابراین؛ فقط با استفاده از قدرت تخیل می توانیم خودمان را جای دیگرانی که اعمال ما بر آن ها تاثیر می گذارد تصور کنیم.
بررسی نقش توهم (به ویژه توهم خود بزرگ بینی) در اخلاق
ویژگی افراد خود بزرگ بین:
- به همه کس و همه چیز نگاه می کند اما تنها خودش را می بیند
- به دیگران تنها بر اساس میزان نزدیکی به خودش اهمیت می دهد
- بسیار تنگ نظرانه عمل می کند
- جهان پیرامون و تمام اجزای آن را در خدمت لذت ها و خوشی های خودش تعریف می کند
- دیگران را ابزاری برای پیشرفت خودش می بیند
- تنها خود، خانواده و دوستان اطرافش را داخل دایره ای از ملاحظات اخلاقی قرار می دهد اما دیگران را شایسته ملاحظات اخلاقی نمی داند
- خودش را موجودی استثنایی می بیند که مشمول قوانینی که شامل حال دیگران می شود نمی بیند
- خود را فردی می داند که آنچه را که باید بداند؛ می داند و آن طور که باید باشد، هست و بنابراین نیازی به تعلیم و تربیت دیگران ندارد.
- همه باورهای خود را بی عیب و نقص می داند و معتقد است هر عیب و نقصی از آن دیگران است.
- خود را مرکز دایره هستی می بیند که دیگران بر مدار او می چرخند و باید بچرخند
نتیجه: شاید این توهمات موجب شود که من در نظر خودم: بزرگ و با شکوه و زیبا جلوه کنم. ممکن است این دیدگاه برای خودم تسلی بخش و دلگرم کننده باشد. اما این تسلی بخشی حاصل توهم زدگی و قطع ارتباط واقعیات است.
منتومهر؛ روان، روشن، ریشهدار
توهم خودبزرگبینی، اگرچه میتواند با اعتمادبهنفس اشتباه گرفته شود، اما در حقیقت مانعیست برای رشد درونی و شناخت واقعبینانه از خود. شناخت این پدیده و پرداختن به آن با نگاهی آگاهانه، فرصتیست برای بازسازی مسیر ذهنیمان و دستیابی به تعادل روانی. در منتومهر، ما دقیقاً همین مسیر را دنبال میکنیم:
کمک به خودشناسی، رشد فردی و بهبود کیفیت زندگی ذهنی.
منتومهر یک پایگاه علمیـروانشناختیست که تلاش میکند با محتوای دقیق، عمیق و انسانمحور، چراغی باشد در مسیر درک خود و جهان اطراف. اگر به دنبال نگاهی تازه به خودت، روابطت و چالشهای روانیات هستی، همین حالا به منتومهر تماس بگیرید.